هوش هیجانی
هوش هیجانی در بردارندهی آگاهی، تنظیم و بیان درست دامنهای از هیجانات است. لذا توانایی شناخت، ابراز و کنترل این هیجانات یکی از ابعاد مهم هوش هیجانی است و ناتوانی فرد در هر کدام از این تواناییها منجر به اختلالاتی نظیر اختلالات اضطرابی و خلقی خواهند شد که حاکی از نقص خودگردانی هیجانی است که ویژگی کلیدی هوش هیجانی است. بنابراین تا آنجا که ممکن است ما باید این مهارتهای هوش هیجانی را که مبنای آنها شناخت دقیق هیجانات و کنترل و تنظیم آنها است به کودکان آموزش دهیم تا احتمال بروز این اختلالات را کاهش داده و از این طریق عملکرد آنها بهبود یابد (شامرادلو، 1383).
سالهاست که جدیترین نظریهپردازان هوشبهر کوشیدهاند تا احساسات را به حیطه هوش وارد کنند به جای آنکه عواطف و هوش را دو نقطه متضاد ناهمساز در نظر بگیرند. از این رو، ال. ای ثراندایک روانشناس نامداری که در دهههای 1920 و 1930 در همگانی کردن نظریه هوشبهر نقش مهمی داشت در مقالهای در روزنامهی هارپر اظهار داشت: «هوش اجتماعی یعنی توانایی درک دیگران و عمل کردن عاقلانه در ارتباطهای بشری». ثراندایک معتقد بود که هوش از یک مولفه تشکیل نشده است چرا که نمیتوان با یک هوش تواناییهای انسان را سنجید. به همین دلیل او سه نوع هوش را مطرح میکند: «هوش اجتماعی، هوش عینی و هوش انتزاعی». به نظر وی هوش اجتماعی عبارت از توانایی درک دیگران و برقراری رابطه مناسب با آنها است. از این نقطه نظر فرد باهوش کسی است که در هنگام قرار گرفتن در یک جمع بتواند احساسات و عواطف دیگران را به خوبی درک و با آنها رابطه خوبی برقرار کند (خسروجاوید، 1381).
وکسلر (1940؛ به نقل از بار - اون، 1997) نیز بر ابعاد غیرعقلانی هوش عمومی تاکید کرده است، عبارت زیر بیانگر تاکید وکسلر بر مفهوم هوش هیجانی است:
«سوال اصلی این است که آیا تواناییهای غیرعقلانی، یعنی تواناییهای هیجانی و فطری عوامل قابل قبولی برای هوش کلی میباشد؟ من کوشیدهام نشان بدهم که علاوه بر عوامل عقلانی، عوامل غیرعقلانی وجود دارد که تعیین کننده هوشاند، چنانچه مشاهدات آتی تایید کننده این فرضیه باشد، نمیتوان فرض کرد که بتوان هوش کلی را بدون لحاظ کردن عوامل غیرعقلانی محاسبه کرد».
هوش هیجانی
هوش هیجانی در بردارندهی آگاهی، تنظیم و بیان درست دامنهای از هیجانات است. لذا توانایی شناخت، ابراز و کنترل این هیجانات یکی از ابعاد مهم هوش هیجانی است و ناتوانی فرد در هر کدام از این تواناییها منجر به اختلالاتی نظیر اختلالات اضطرابی و خلقی خواهند شد که حاکی از نقص خودگردانی هیجانی است که ویژگی کلیدی هوش هیجانی است. بنابراین تا آنجا که ممکن است ما باید این مهارتهای هوش هیجانی را که مبنای آنها شناخت دقیق هیجانات و کنترل و تنظیم آنها است به کودکان آموزش دهیم تا احتمال بروز این اختلالات را کاهش داده و از این طریق عملکرد آنها بهبود یابد (شامرادلو، 1383).
سالهاست که جدیترین نظریهپردازان هوشبهر کوشیدهاند تا احساسات را به حیطه هوش وارد کنند به جای آنکه عواطف و هوش را دو نقطه متضاد ناهمساز در نظر بگیرند. از این رو، ال. ای ثراندایک روانشناس نامداری که در دهههای 1920 و 1930 در همگانی کردن نظریه هوشبهر نقش مهمی داشت در مقالهای در روزنامهی هارپر اظهار داشت: «هوش اجتماعی یعنی توانایی درک دیگران و عمل کردن عاقلانه در ارتباطهای بشری». ثراندایک معتقد بود که هوش از یک مولفه تشکیل نشده است چرا که نمیتوان با یک هوش تواناییهای انسان را سنجید. به همین دلیل او سه نوع هوش را مطرح میکند: «هوش اجتماعی، هوش عینی و هوش انتزاعی». به نظر وی هوش اجتماعی عبارت از توانایی درک دیگران و برقراری رابطه مناسب با آنها است. از این نقطه نظر فرد باهوش کسی است که در هنگام قرار گرفتن در یک جمع بتواند احساسات و عواطف دیگران را به خوبی درک و با آنها رابطه خوبی برقرار کند (خسروجاوید، 1381).
وکسلر (1940؛ به نقل از بار - اون، 1997) نیز بر ابعاد غیرعقلانی هوش عمومی تاکید کرده است، عبارت زیر بیانگر تاکید وکسلر بر مفهوم هوش هیجانی است:
هوش هیجانی
سلام حتما تا به حال نام EQ یا هوش هیجانی به گوشتان خورده. اکثر دانشجویان سوالات زیادی در این مورد دارند ولی بیشتر مواقع جواب درست و کاملی دریافت نمی کنند . با گسترش مطرح کردن این موضوع در محافل مختلف من تصمیم گرفتم که مطلبی جامع، خلاصه و قابل فهم از منابع مختلف در این مورد بنویسم به همراه تست های سنجش EQ که در آخر مطلب آورده ام . البته متذکر می شوم که شخصا همه مطالب یا تستهای آورده شده را به طور قطعی نمی پذیرم ، زیرا در روانشناسی هیچ چیز قطعی و مطلق وجود ندارد.
ابتدا بهتر است بدانیم که اصلا هوش چندگانه چیست؟
هنگامی که واژه «هوش» به گوش ما میخورد معمولاً مفهوم ضریبهوشی ( IQ ) به ذهنمان میآید. هوش معمولاً به عنوان توانائیهای بالقوه عقلانی تعریف میشود. چیزی که ما با آن زاده میشویم، چیزی که قابل اندازهگیری است و ظرفیتی که تغییر دادن آن دشوار است. امّا در سالهای اخیر دیدگاههای دیگری نسبت به هوش پدید آمده است. یکی از این دیدگاهها، نظریه هوش چندگانه است که توسط هاوارد گاردنر، روانشناس دانشگاه هاوارد، ارائه گشته است. طبق نظریه گاردنر، برای به دست آوردن تمام قابلیتها و استعدادهای یک فرد، نباید تنها به بررسی ضریب هوشی پرداخت بلکه انواع هوشهای دیگر او مثل هوش موسیقیایی، هوش درون فردی، هوش تصویری-فضایی و هوش کلامی- زبانی نیز باید در نظر گرفته شود.
افسردگی چیست؟
با کمال تعجب و تاسف امروزه بیش از سیصد میلیون نفر در دنیا مبتلا به افسردگی هستند. افسردگی نوعی ناراحتی است که به مدت خیلی طولانی یعنی از ادوار بسیار قدیم، از زمانی که موارد بیماری ها ثبت شده است، افراد بشر را رنج داده است.
در واقع افسردگی اولین نامی است که در دو هزار و چهارصد سال پیش پزشک مشهور یونانی به نام بقراط که آنرا مالیخولیا می نامید به کار برده است.
ما انسان ها به درجات مختلف، کمتر یا بیشتر استعداد ابتلا به افسردگی را داریم، همان طوری که استعداد مضطرب شدن، غمگین شدن و عاشق شدن را نیز داریم. افسردگی چیزی نیست که بگوییم جز طالع و یا اقبال ما بوده است. در طول تاریخ افراد مشهوری نیز به آن مبتلا شده اند که می توان به آبراهام لینکن رئیس جمهوری اسبق آمریکا، وینستون چرچیل نخست وزیر اسبق انگلستان، جین سی بی لیوس آهنگساز مشهور فنلاندی اشاره کرد.
الگوی خوب کیست؟
نیاز به الگو
یکی از بهترین شیوه های تربیت، معرفی الگوهای موفق است. الگو به کلیات و تئوری ها، روح و حیات می بخشد.
الگوی خوب، مردم را از رفتن به سراغ الگوهای بد باز می دارد.
الگوی خوب، دعوت و تبلیغ عملی است. دلیل فلسفه مجالس عزاداری امامان معصوم به خصوص امام حسین (ع) آن است که پرچم الگوهای ایمان و استقامت در تاریخ برفراز باشد.
خداوند بارها به پیامبرش دستور داده، نمونه های برجسته انسانیت را به مردم معرفی کند تا این الگوها به فراموشی سپرده نشود. در یک آیه می فرماید:
« و اذکر فی الکتاب ابراهیم» یاد ابراهیم را زنده بدار و در آیه ای دیگر می فرماید:
« و اذکرفی الکتاب مریم» یاد مریم را زنده بدار.
آری، دیدن الگو، مطالب تصوری و ذهنی و شاید محال را به صورت عینی مجسم می کند.
خشم و کنترل آن
خـشم یـک هیـجـان نـاخوشـایند اما طبیعی و ضروری برای انـسان میباشد. خشم میزان قابل توجهی انرژی ذهنی وجسمی را مصروف خود میکند. خشم تهدیدی جدی برای روابط شخصی و شغلی پدید می آورد. خشم فرصت لذت بـردن از زندگی را از انسان سلب میکند. دلایل برانگیخته شـدن هیجان خشم در افراد و موقعیتهای مختلف متفاوت است:
* تصور در معرض تهدید، خسارت، آسیب یا از دست رفتن دارایی، سلامتی، غرور، عزت نفس ، ارزشها و شخصیت .
* ناکامیها - پایمال گشتن حقوق - بی حرمتیها.
* انتظارات نابجا از دیگران - تصور آنکه جهان و ساکنین آن میباید طبق یک الگوی خاص باشند.
اما برخی افراد بیش از دیگران مستعد خشمگین شدن میباشند مانند:
* افرادی که نیاز مبرم و سیری ناپذیری برای کامل بودن دارند.
* افرادی که ترس شدیدی از خطا کار بودن و در اشتباه بودن دارند.
* افرادی که نیاز شدیدی به کنترل کردن دیگران دارند.
* افرادی که از شنیدن عقاید نو و یا متفاوت با عقاید شخصیشان هراس دارند.
* افرادی که از رها کردن موضوع به حال خود بیم دارند.
* افرادی که نیاز شدید و مفرطی به مورد پذیرش قرار گرفتن و تایید دیگران دارند.
* افرادی که تصور میکنند همواره باید با صلابت، شجاع، قدرتمند و قوی بنظر برسند.
* افرادی که از تجربه کردن احساسات ناخوشایند هراس دارند.
* افرادی که اعتماد بنفس پایینی دارند.
* افرادی که تحملشان نسبت به ناکامیها اندک میباشد.
* افرادی که از مورد انتقاد واقع شدن هراس دارند.
برخی اوقات آستانه ظهور خشم کاهش می یابد مانند:
عقب ماندگی ذهنی ـ mental retardation
عقبماندگی ذهنی توان هوشی کمتر از میانگین جامعه (ضریب هوشی کمتر از 70) که با یک آزمون استاندارد ضریب هوشی سنجیده میشود. ضریب هوشی 130-80 طبیعی در نظر گرفته میشود؛ میانگین طبیعی 100 است. اختلال عملکرد هوشی منجر به عدم توانایی فرد در انجام مسؤولیتهای عادی زندگی میگردد.
عقبماندگی ذهنی به چهار گروه خفیف (ضریب هوشی 70-50)، متوسط (ضریب هوشی 49-35)، شدید (ضریب هوشی 34-20) و بسیار شدید (ضریب هوشی کمتر از 20) تقسیمبندی میگردد. عقبماندگی خفیف شایعترین نوع است.
علایم شایع:
عقبماندگی ذهنی خفیف در بسیاری از موارد تا هنگامی ورود کودک به مدرسه تشخیص داده نمیشوند. فعالیتهای ذهنی نظیر ریاضیات و حساب کُندتر از معمول انجام میشود، توانایی خواندن مختل بوده و هیجانات کودک ممکن است بچهگانهتر از سن واقعیاش باشد. کودک ممکن است فعالتر از حد معمول بوده و یا حرکات غیرارادی مکرر داشته باشد. بیمار ممکن است دچار تأخیر تکاملی بهصورت مشکلات تکلم و زبان، تأخیر در مهارتهای حرکتی، نقایص حسی (کُندی در پاسخ دادن به مردم، صداها، اسباببازیها یا غیره)، یا اختلالات عصبی باشد. تشنج، بیاختیاری مدفوع و ادرار و مشکلات شنوایی نیز ممکن است وجود داشته باشد. عقبماندگی شدید و بسیار شدید اغلب در بدو تولد تشخیص داده میشوند.
علل بیماری:
0. اختلالات ژنتیکی ـ مادرزادی متابولیسم یا اختلالات کروموزومی. نشانگان داون شایعترین اختلالات کروموزومی عامل عقبماندگی ذهنی است.
0. عفونتهای مادرزادی داخل رحمی، اختلال خونرسانی جفت به جنین، عوارض بارداری (عفونتها، پرهاکلامپسی، اکلامپسی، مصرف الکل یا داروها توسط مادر یا سوءتغذیه مادر
0. قبل از تولد ـ زودرس یا دیررس بودن نوزاد، آسیبهای حین تولد و اختلالات متابولیک
0. پس از تولد ـ اختلالات متابولیک یا غددی، عفونتها، صدمات، عوامل سمی یا سایر علل آسیب مغزی، سوءرفتار با کودک
عوامل افزایشدهنده خطر:
0. سابقه خانوادگی عقبماندگی ذهنی:
1. ?. مراقبتهای پیش از زایمانی ضعیف در مورد مادر
2. ?. وضعیت اجتماعیـ اقتصادی نامطلوب خانواده
پیشگیری:
هوش هیجانی
مقدمه
اکثر مردم عضو سازمانهایی1 با ساختار رسمی و ساختار غیر رسمی هستند. رابینز2 سازمان را اینگونه تعریف می کند:
"سازمان پدیده ای اجتماعی است که به طور آگاهانه هماهنگ شده، دارای حدو مرزهای نسبتاً مشخصی بوده وبرای هدف یا مجموعه ای از اهداف بر اساس یک سلسله مبانی دائمی فعالیت می کند."(رابینز، 1987 ص 3). در سازمانها به جز عامل حیاتی مدیریت، عنصر اساسی دیگری به نام «انسان ها» وجود دارند.
در واقع توفیق سازمانها مستقیماً به استفاده مؤثر از منابع انسانی بستگی دارد. (حقیقی و دیگران، 1380). «رهبری» به عنوان یک کارکرد اجتماعی مهم، میانجی بین این دو یعنی «مدیریت» و «منابع انسانی» است.
«رهبری»3 هنر مدیریت است (دویتری4، 1984) به نحوی که رهبری اثر بخش می تواند در افراد که به منظور تعیین و تحقق هدفها نفوذ کند و حس وفاداری وهمکاری همراه با احترام در آنها به وجود آورد. (دویتری، 1984 ترجمه میرسپاسی ص 337). از سوی دیگر توانایی نفوذ در دیگران به وسیله قدرت بوجود می آید. (هرسی و بلانچارد5، ترجمه کبیری ص228).
پس قدرت به عنوان پدیده اجتناب ناپذیر ویژگی اساسی نقش مدیراست که اثر بخشی6 او را در سازمان فراهم می سازد. قدرت در سازمان خود به خود پدید نمی آید، بلکه سرچشمه هایی دارد که هر یک در نوع رهبری مدیر اثر می گذارد. (حقیقی و دیگران، 1380 ص 402) اهمیت منابع قدرت7 برای یک مدیر تا آنجا است که حتی از حیث روابط انسانی نیز به آن پرداخته شده است و ضرورت آن در جامعه امروزی ما به اثبات رسیده است. (گریفیث8، ترجمه بخشی ص 126).
هوش هیجانی :
تعریف اولیه هوش هیجانی برای اولین با در سال 1990 توسط مایر با همکاری پیتر سالوی مطرح شد این تعریف هوش هیجانی را نوعی پردازش اطلاعات هیجانی که شامل ارزیابی صحیح هیجانها درخود و دیگران و بیان مناسب هیجانها و تنظیم سازگارانه هیجانها است، به نحوی که به بهبود جریان زندگی منجر شود.
پژوهشگران و اندیشمندانی که در این حوزه به تحقیق و بررسی میپرداختند. کمکم تعاریف متعدد و مفصلتری ارائه نمودند، یکی از آنها گلمن بود که هوش هیجانی را به پنج حوزه تقسیم نمود که عبارتند از:
1- آگاهی ازهیجانهای خود
2- مدیریت هیجانها
3- برانگیختن خود
4- شناسایی هیجانهای دیگران
5- تنظیم روابط خود با دیگران
ادامه ...
آزمون شخصیت مینه سوتا ، فرم بلند (MMPI 2)
پرسشنامه ای که در اختیار شماست، دارای تعدادی جمله است . با توجه به محتوای جمله ها پاسخ خود را در پاسخنامه وارد کنید .
الف : اگر جمله ای همیشه یا در اغلب مواقع در مورد شما درست است در پاسخنامه در مقابل شماره مربوط به آن جمله دایره " + " را پرکنید . ( مانند الف در شکل زیر ) .
ب : اگر جمله ای همیشه یا در اغلب مواقع در مورد شما درست نیست در پاسخنامه در مقابل شماره مربوط به آن جمله دایره " – " را پر کنید ( مانند ب در شکل زیر) .
ج : اگر جمله ای به شما مربوط نمی شود و یا چیزی است که نمی توانید در مورد آن تصمیم بگیرید در پاسخنامه در مقابل شماره مربوط به ان جمله هیچ علامتی نگذارید ( مانند ج در شکل زیر ) .
مثال :
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
روانشناسی هیجان
انواع هیجان
مفهوم تاب آوری (Resiliency ) و کاربرد آن در پیشگیری از اعتیاد
تیک چیست؟
لجبازی کودکان
اختلالات رفتاری کودکان
چگونه با کودک از مرگ بگوییم
چگونه با رفتــــارهای ناسازگارانه فـــــرزندان برخورد کنیم ؟
روشهای بهتر خوابیدن کودکان -فرزندان ناسازگار
چگونه کودک بیش فعال را از بازیگوش تشخیص دهیم؟
غذاهایی که بچه ها را آرام میکنند
رفتار و اعمال ضد اجتماعی
آتیسم معضلی میباشد که در بچگی اتفاق می افتد و شخص مبتلا به آن بر
پرخاشگری چیست؟
[عناوین آرشیوشده]